زندگی و زمانه مرحوم شیبانی در کلام اساتید پزشکی+ تصاویر
تاریخ انتشار: ۲ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۶۷۹۴۸۱
پاک دستی، صداقت و قدم برداشتن در مسیر صحیح از ویژگیهایی مردی است که لحظه به لحظه عمر خود را صرف پیشرفت کشور کرد و سرانجام پس از یک عمر خدمت صادقانه به ملکوت اعلی پیوست.
به گزارش مشرق، پاک دستی، صداقت و قدم برداشتن در مسیر صحیح از ویژگیهایی مردی است که لحظه به لحظه عمر خود را صرف پیشرفت کشور کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«عباس شیبانی» درسال ۱۳۱۰ در شهر تهران متولد شد و پس از طی کردن دوران تحصیلی خود، در سال ۱۳۳۲ وارد دانشکده پزشکی دانشگاه تهران شد. وی درسال ۱۳۴۰ درسشان تمام شده بود ولی به دلیل فعالیتهای سیاسی توسط رژیم طاغوت روانه زندان میشود، که همین موضوع باعث شد تا در سال ۱۳۵۰ پایان نامه خود را تمام کند؛ این وقفه ده ساله نیز ذرهای از اراده این مرد بزرگ در راستای خدمت کردن به مردم جامعه کم نکرد.
شیبانی در سال ۱۳۴۸ با «انسیه مفیدی» که عضو شورای شهر بود ازدواج کرد، حاصل این ازدواج یک دختر است. همسر وی از زنان مبارز قبل و بعد از انقلاب بود که در کنار وی در عرصههای مختلف جامعه حضور داشت.
خلوص نیت و پاکدستی وی باعث شد تا در دوران پس از انقلاب اسلامی مسئولیتهای بزرگ دیگری بر عهده وی قرار گیرد که از جمله آنها میتوان به پنج دوره نمایندگی در مجلس شورای اسلامی، عضویت در هیات امناء بیمارستان شریعتی، قبول کردن مسئولیت وزارت کشاورزی، مدیر عامل بنیاد حضرت مهدی (ع)، عضو و رئیس هیات امنای ارزی و ریاست دانشگاه علوم پزشکی تهران اشاره کرد. شب گذشته عباس شیبانی نماینده سابق مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در سن ۹۱ سالگی بر اثر کهولت سن درگذشت.
مرحوم دکتر عباس شیبانی
پزشکان و دوستان مرحوم شیبانی خاطرات جذاب و شنیدنی از پاکدستی دکتر شیبانی برای گفتن دارند که در ادامه به مرور آنها میپردازیم.
علیرضا مرندی، وزیر اسبق بهداشت و رئیس فرهنگستان علوم پزشکی در خصوص زندگی و شخصیت وی میگوید: دکتر شیبانی سال ها زحمات زیادی برای انقلاب کشیدند و زمانی که قبل از انقلاب ما در تظاهرات علیه طاغوت شرکت می کردیم در صف اول مبارزات و الگویی انقلابی بوده اند. در زمان جنگ نیز امکاناتی در اختیار ما قرار نداشت و زمانی که با رزمندگان به جنوب و غرب کشور مشاهده اعزام می شدیم از کمترین امکاناتی نیز برخوردار نبودیم که در آن زمان نیز تمام تلاش خود را برای حل مشکلات به کار می گرفت.
منزل وی از ۳۰ سال پیش تاکنون هیچ تغییری نکره است
سید مسعود خاتمی، نماینده مجلس با اشاره به سادهزیستی دکتر شیبانی میگوید: منزل وی از ۳۰ سال پیش تاکنون هیچ تغییری نکره است، مسئولان ساده زیست بسیار انگشت شمار هستند، جلسات شورای انقلاب فرهنگی نیز در منزل دکتر تشکیل می شد. مسئولان باید از دکتر شیبانی الگو بگیرند، بسیجی که امام تعریف کرد اگر بخواهیم الگویی برای آن تعریف کنیم باید افراد تمام وقت خود را صرف کمک به مردم و در راستای تعالیی کشور بگذارد، و در شعار کسی نمی تواند بگوید که من هستم. وی از زمان قبل از انقلاب در مبارزات شرکت کرد و پس از انقلاب نیز تمام وقت و عمر خود را صرف پیشرفت کشور کرده است. زحمات دکتر شیبانی ماندگار است و امیدوارم ما لیاقت داشته باشیم تا از رفتار و اخلاق وی الگو بگیریم، دکتر صریح مشکلات را به گوش مسئولان می رساند که این موضوع ستودنی است.
سید حسن امامی رضوی، عضو فرهنگستان علوم پزشکی با بیان اینکه در سال ۷۴ که بنده معاون وزارت بهداشت منصوب شدم، زمانی که به کمیسیون بهداشت مجلس مراجعه کردیم باید به یک اتاق کوچک که از گنجایش کمی برخوردار بود جلسات را برگزار می کردیم توضیح میدهد: دکتر شیبانی عضو کمیسیون بودند نکته ای که برای بنده جالب بود این بود که وی هیچ گاه بر روی صندلی نمی نشست و ایستاده جلسات را دنبال می کردند که برای ما جوانان الگو بودند. هرجا که دعوت بودند مقید بودند که شرکت کنند که این موضوع نشان دهنده خوش قولی دکتر است. همچنین در خصوص تشکیل وزارت بهداشت نیز تمام تلاش خود را بکار گرفت.
دیدار اساتید پزشکی با مرحوم دکتر شیبانی
راهاندازی پیوند مغز و استخوان
باقر لاریجانی، معاون اسبق آموزش وزارت بهداشت توضیح میدهد: پیوند مغز و استخوان در کشور توسط وی راه انداخته شد و هرجا که از لحاظ تجهیزات پزشکی مشکلی وجود داشت دکتر شیبانی با جلساتی که با دکتر وحید برگزاری می کردند پیگیر مشکلات می شدند و از طریق هلال احمر کمک ها را دریافت می کردند. دکترشیبانی از تمام بخش های راه اندازی شده سرکشی می کردند و با تشویق کارکنان به دنبال حل مشکلات بودند. زمانی ما توانایی پرداخت حقوق پرسنل را نداشتیم که وی نیز پیگیر رفع مشکلات کارکنان بودند.
دکتر شیبانی شخصیتی تکرار نشدنی است
ناصر سیم فروش، رئیس بخش اورولوژی مرکز پزشکی لبافی نژاد با اشاره به اینکه دکترشیبانی شخصیتی تکرار نشدنی است و تنها کسی است که در این ۳۵ سال خودش به شخصه پیگیر مشکلات بوده حتی در زمان جنگ دکتر شخصا در مناطق حاضر می شد میگوید: زمانی به همراه سه تن از اعضای انجمن اورولوژی بین المللی به اتریش رفتیم، در آن زمان وضع مادی مناسبی نداشتیم، در آن زمان به سه تن از اعضا مجوز نداده بودند و ما را می خواستند اخراج کنند که با پیگیری های دکتر شیبانی تعداد این اعضا به صد نفر افزایش یافت و پس از آمریکا و ژاپن بیشترین مقاله را ایران داشت، در موضوع راه اندازی پیوند کلیه نیز زحمات زیادی کشیدند.
دیدار اساتید پزشکی با مرحوم دکتر شیبانی
سادهزیستی دکتر شیبانی مثال زدنی بود
محمد رئیسزاده رئیس سازمان نظام پزشکی درخصوص شخصیت وی میگوید: دکتر شیبانی دو خصوصیت دارد که میتواند الگوی جامعه پزشکی کشور و علیالخصوص نسل انقلابی و متعهد کشور ما باشد. سادهزیستی، عدم توجه به اموال دنیوی و فکر و خیال نکردن برای کار و درآمد بیشتر از خصوصیات وی به شمار میرود. این مرد خود را وقف خدمت به مردم، جامعه و انقلاب کرد و از لحاظ ارتباط عمومی با مردم نمونهای تکرار نشدنی هستند، الگوسازی، اسطورهسازی و نمادسازی یکی از نیازهای جدی جامعه ما است ما باید این نوع فرهنگ را در کشور نهادینه و ترویج کنیم. همچنین این مرد نمونه بارز یک اسطوره برای جامعه پزشکی به شمار میرود.
آموزش راه و رسم دانشجو بودن
سردارحسن عراقی زاده عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله در دو مقطع خدمت استاد رسیدیم، در سال های ابتدایی تشکیل شورای بسیج جامعه پزشکی از نظرات وی استفاده می شد و در آن زمان هیچ زمانی برای صرف شام نمی ماند و در دوران دانشجویی نیز روزی سالن پر بود و دکتر سخنرانی داشتند که در آن زمان راه و رسم دانشجویی را به ما آموزش دادند، همیشه می گفتند تمام مطالبی که می خوانید را یادتان نمی ماند ولی این موضوع باعث می شود که بدانید کدام مطلب در کدام کتاب نوشته شده است.
تلاش برای راهاندازی بخش پیوند چشم
محمد علی جوادی، مدیر گروه چشم دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی نیز توضیح میدهد: دکتر شیبانی در راستای بخش پیوند چشم نیز بسیار تلاش کردند و بخش چشم بیمارستان لبافی نژاد مدیون اقدامات وی است. بودجه ای که در اختیار دوستان قرار می گرفت و خرج خرید تجهیزات می شد با حساب دقیق باید در اختیارش قرار میگرفت. همچنین در بحث حلزون شنوایی نیز منشأ کار خیر بودند و تلاش زیادی در این راستا انجام دادند.
دیدار اساتید پزشکی با مرحوم دکتر شیبانی
تلاش شبانهروزی برای تامین تجهیزات پزشکی
محمدعلی محققی، معاون علمی فرهنگستان علوم پزشکی با بیان خاطرهای از دکتر شیبانی میگوید: چند بار در رابطه با مباحث هیأت امنای ارزی خدمت دکتر شیبانی رسیدیم، یکی از اساتید از وضع جسمانی خوبی برخوردار نبود و وضع مالی وی نیز خوب نبود زمانی که از موضوع مطلع شد هزینه درمان این استاد دانشگاه را پرداخت کردند و توانستیم مشکل را حل کنیم، بسیاری از مشکلات بیماران را حل کرده است. پدر من در محله منیریه ساکن بودند و خانم مسنی در آن محل بودند که می گفتند خواهر دکتر است که هر هفته برای حل مشکلات به خواهرشان سر می زد.در رابطه با درمان بیماری سرطان نیز وقتی به وی مراجعه کردیم و لیست تجهیزات را در اختیارش قرار دادیم دکتر این تجهیزات را به ما داد که هنوز این تجهیزات استفاده می شود. بسیاری از تجهیزات پزشکی به کمک وی وارد کشور شد و در موثرترین جای خود در حال ارایه خدمت است.
پاک دستی دکتر شیبانی مثال زدنی است
حسن ابوالقاسمی، رئیس انجمن علمی خون و سرطان کودکان ایران میگوید: پاک دستی دکتر شیبانی مثال زدنی است و به همین دلیل مورد اعتماد بود، لازم است همیشه افرادی باشند که از بیت المالی که در اختیارشان قرار دارد به رفع مشکلات کشور کمک کنند. احتیاط در استفاده از امکانات دولتی از اخلاقیات وی است، به صورت منظم در نمازهای جمعه شرکت میکرد. بارها وسایل نقلیه دولتی برای انتقالش فرستاده شده که با امتناع از سوار شدن بر این اتومبیل ها با اتوبوس به منزل برگشته اند. شیبانی همیشه منشأ کار خیر هستند.
دکتر شیبانی نمونه کم گویی و گزیده گویی است
بهرام عین اللهی، وزیر بهداشت نیز درخصوص شخصیت وی اظهار میکند: دکتر شیبانی نمونه کم گویی و گزیده گویی است، به کرات در کمیسیون بهداری مجلس خدمتشان می رسیدیم، عادت داشتند هیچ زمانی راس مجلس نمی نشست و برای اعضای کمیسیون چایی می ریختند و از اعضا پذیرایی می کردند، در واقع سنگ صبور بودند. ما شاهد بودیم که بسیاری از مشکلات با دستان وی در زمینه پیوند قرنیه حل می شد که هیأت امنایی کردن این عمل ها کمک زیادی به درمان بیماران کردند.
خدمت جناب دکتر به جامعه پزشکی و مردم جامعه فراموش شدنی نیست
غلام حسین نیک نژاد، استاد داروسازی بیان میکند: از سال ۵۸ با دکترشیبانی آشنا بودیم تا اینکه هر مشکلی در قوانین و مجلس داشتیم را دکتر شیبانی پیگیری می کردند و زمانی که به جایی می رسیدیم که طرح یا لایحه ای به نفع وزارت بهداری و وزارت بهداشت نبود با تلاششان طرح تصویب می شد که این موضوع نشان از اعتماد نمایندگان به وی دارد. دکتر فاضل به همراه وی به دفتر بنده تشریف آوردند و درخواست ۲۰هزار دلار داشتند که با سفر به ترکیه پیگیر راه اندازی بخش پیوند در کشور شوند، در آن زمان به واسطه وی این مبلغ برای راه اندازی بخش پیوند در اختصاص دوستان قرار گرفت. خدمت جناب دکتر به جامعه پزشکی و مردم جامعه فراموش شدنی نیست.
در مسایل مالی بسیار سختگیر بود
محمدحسین نیکنام عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران توضیح میدهد: در زمان انتقال دانشجویان و بسیجیان به جبهه در زمان جنگ تحمیلی با مشکلات مالی زیادی مواجه بودیم و برایی برطرف این مشکل از دکتر شیبانی درخواست کمک کردیم، وی در مسایل مالی بسیار سختگیر بود و ما چندین بار به اتاقش رفتیم تا در نهایت کمک هایی را در اختیار ما قرار داد اما همیشه در خرج کمترین مبالغ نیز تأکید داشتند که باید گزارش دقیق از مخارج صورت گرفته ارائه شود و به قول معروف مو را از ماست می کشیدند. در اوایل انقلاب وضعیت مالی سپاه پاسداران مناسب نبود و وی کمک زیادی به ما کردند.
در روایتی از حضرت علی (ع) آمده است، اگر فقها و حکما قرار باشد سه موعظه کنند این است که کسی که همتش آخرت باشد خداوند دنیای فرد را تأمین می کند، اگر کسی درونش را اصلاح کند خداوند بیرون فرد را اصلاح می کند، اگر کسی رابطه خود با خدا را اصلاح کند خداوند رابطه فرد با مردم را اصلاح می کند. دکتر شیبانی مصداق این روایت است که در تمام مراحل زندگی به این موضوعات پایبند بوده است.
منبع: فارسمنبع: مشرق
کلیدواژه: قیمت عباس شیبانی درگذشت عباس شیبانی انقلاب فرهنگی علیرضا مرندی وزارت بهداشت رژیم طاغوت مجلس شورای اسلامی انقلاب آمریکا ایران خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت دانشگاه علوم پزشکی وزارت بهداشت اساتید پزشکی توضیح می دهد دکتر شیبانی جامعه پزشکی مردم جامعه راه اندازی مرحوم دکتر خود را صرف آن زمان بخش پیوند پاک دستی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۶۷۹۴۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایت مرحوم آیتالله نجفی تهرانی از زندگی اش
پایگاه خبری جماران: مرحوم آیت الله ضیاءالدین نجفی تهرانی موسس و مدیر حوزه علمیه نبی اکرم (ص)، از دوستان مرحوم حجتالاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی، محقق و مؤلف بیش از ۵۰ اثر ارزشمند فقهی، اصولی، امام شناسی، عقائد، تربیتی و اخلاقی و استاد با سابقه حوزه و دانشگاه بودند که هفته گذشته دارفانی را وداع گفت.
پایگاه خبری جماران ضمن تسلیت به حوزههای علمیه، بیت شریف و شاگردان و ارادتمندان ایشان، گفتوگویی منتشر نشده از آن مرحوم را منتشر می کند:
لطفا در ابتدا بفرمایید که چرا حضرتعالی طلبگی و روحانیت را انتخاب کردید؟
من دارای سابقه روحانیت خانوادگی هستم. با پدرم به بعضی از مجالس میرفتم. لذا علاقه شدیدی به طلبگی و روحانیت پیدا کردم. گذشته از اینکه من درس کلاسیک را دیدم و خانواده ما یعنی داییها، عمهها و خالههای من فرزندان متجدد داشتند و علاقهمند بودند که من هم به دانشگاه بروم و حتی مخالفت میکردند از اینکه من روحانی شوم، اما من علیرغم مخالفت بستگان، با تشویق پدر و مادرم اظهار علاقه کردم تا در کسوت مقدس روحانیت دربیایم. خداوند والدین من را رحمت کند؛ مادرم بسیار به گردن ما حق دارد و خیلی برای ما زحمت کشید، مخصوصاً در زمینه تحصیلات.
تاریخ تولد حضرتعالی چه زمان است؟
تاریخ تولد من ۲۵ فروردین سال ۱۳۲۵ است. زمانی که آسید ابوالحسن فوت کرده بود و آیتالله بروجردی به قم تشریف آورده بودند.
درباره تحصیلاتتان بگویید.
من ۴ ساله بودم که پدرم به من قرآن یاد داد. ایشان در کنار قرآن، رساله عملیه «انیس المقلدین» مرحوم آیتالله العظمی بروجردی را به من آموزش داد. اولین رسالهای که در قم از آیتالله بروجردی چاپ شد، رساله انیس المقلدین بود. انیس المقلدین یک رساله کوچک با خطوط سنگی بود و چاپی نبود. پدرم بعد از این کتاب، گلستان سعدی را به من داد و من بسیاری از اشعار سعدی و خطبه کتاب گلستان را حفظ هستم. خطبه گلستان این است: هر نفسی که بر میآید ممد حیات است و چون فرو میرود مفرح ذات است پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب. «اعملو آل داوود شکراً و قلیل من عبادی الشکور»
بنده همان به که ز تقصیر خویش/ عذر به درگاه خدای آورد
ورنه سزاوار خداوندیش/ کس نتواند که به جای آورد
کتاب سعدی را از چهار تا هفت سالگی خواندم.
من در دوران کودکی به مکتبخانه هم رفتهام. مکتبخانه زندان داشت و هر کس که شلوغ میکرد را آنجا حبس میکردند. استاد یک تَرْکهی بزرگی داشت، شاگردان را با آن میترساند و ما باید سکوت میکردیم. وقتی پنجشنبه و جمعه میشد به سر زبان ما یک مُهر میزد، ما کوچک بودیم و متوجه نبودیم، میگفت: این مهر تا شنبه هست، اگر در خانه بازیگوشی کنید و پدر و مادرتان را اذیت کنید، این مهر پاک میشود و من شما را در زندان مکتبخانه حبس میکنم. یک بار من مقداری بازیگوشی کرده بودیم و مادر من به استاد شکایت کرده بود. صبح که به مکتبخانه رفتم، استاد تَرْکه را به سر من زد و گفت بدو برو زندان! آنجا فرش یا چیز دیگری نبود فقط خاک و محل رفت و آمد و موش بود. من هم بچه ۷ ساله بودم و نزدیک بود قلبم از ترس بایستد. زندانِ مکتبخانه تاریک بود و هیچ چراغی نداشت. من را داخل زندان فرستادند. خیلی خاطرهانگیز است؛ من در گوشهای کز کردم، نشستم و میدیدم که موشها میرفتند و میآمدند. من یک ساعتی آنجا بودم. بعد از یک ساعت من را بیرون آوردند و گفتند: دیگر در خانه شیطنت نکن!
منظور اینکه ما مکتبخانه را هم دیدیم، بعد هم به مدرسه رفتیم. ریاضی من خیلی خوب بود و به دقت مسائل ریاضی را حل میکردم. سابق مسئله میدادند و میگفتند مسالهها را حل کنید. از ۷ سالگی تا ۱۴ سالگی در کنار دروس مدرسه، جامع المقدمات را به مرور زمان میخواندم. «اول العلم معرفة الجبار و آخر العلم تفویض الامر الیه». آن زمان که جامع المقدمات میخواندم استاد میگفت که درس را باید حفظ کنید و تحویل دهید، ما هم حفظ میکردیم. من در سن ۱۴ سالگی رسماً وارد حوزه شدم و دروس حاشیه، سیوطی، مغنی و مطول را خواندم. من آن زمان بسیاری از اشعار مطول را حفظ میکردم.
منزل ما نزدیک مدرسه حاج ابوالفتح تهران بود و آقای لنگرودی مدرسه را اداره میکردند. یک سال در مدرسه حاج ابوالفتح درس خواندم اما دیدم که مقداری شلوغ است لذا به مدرسه مروی رفتم. زمانی که در مدرسه حاج ابوالفتح تهران بودم آقای فلسفی هم آنجا میآمد و تدریس میکرد. آقای فلسفی از نجف آمده بود، در مسجد لرزاده نماز میخواند و اینجا هم تدریس میکرد به همین دلیل بسیاری از آقایان میآمدند و درس کفایه را از محضر ایشان استفاده میکردند.
خلاصه، ما به مدرسه مروی رفتیم. میرزا احمد آشتیانی بزرگ مسئول مدرسه مروی بود و مجری ایشان پسرشان آمیرزا باقر آشتیانی بود؛ هر دو بزرگ بودند. آن زمان در مدرسه مروی بسیاری از بزرگان تدریس میکردند، آقا رضی شیرازی که منظومه حاجی را تدریس میکرد و آقای مطهری اسفار را تدریس میکرد. لذا بخشی از آشنایی من با آقای مطهری از مدرسه مروی است و بخش دیگر به حسینیه ارشاد مربوط میشود که پایگاه ایشان بود.
مرحوم آیتالله بروجردی، آیتالله شیخ عبدالرزاق قاینی را مثل مرحوم آقای بروجردی به تهران فرستاده بود. ایشان آقای احمد خوانساری را به بازار تهران فرستاد و آقای قاینی را به مسجد مهدیه فرستاده بود که امکاناتی مثل درمانگاه و دارالایتام مهدیه داشت. من لمعتین را نزد آیتالله شیخ عبدالرزاق قاینی خواندم و استاد دیگر من آقای آسید هاشم حسینی تهرانی بود که همدوره و از یاران وی بود. مسائل مدرسه فیضیه که پیش آمد و نواب را شهید کردند، آسید هاشم حسینی تهرانی خودش را جدا کرد و مشغول به تدریس بود. من بخشی از لمعتین را از محضر ایشان استفاده کردم.
چه زمان برای تحصیل به قم تشریف بردید و اساتید شما چه کسانی بودند؟
من دهه ۴۰ برای تحصیل رسائل و مکاسب به قم رفتم. البته سال ۳۶ یا ۳۵ بود که به قم رفتم که آقای بروجردی زنده بودند. آقای(امام خمینی) خمینی هم جزء اساتید بزرگ قم بودند. من بسیار علاقه مند بودم در قم بمانم اما نوجوان بودم و مشکلاتی داشتم، لذا نتوانستم بمانم. من همۀ رسائل را نزد شیخ مصطفی اعتمادی خواندم. قوانین را نزد حاج آقا محسن دوزدوزانی خواندم که بعدها آیتالله العظمی شد.
کتاب بیع مکاسب را نزد آقای فاضل لنکرانی تلمذ کردم. ایشان آن زمان درس خارج نمیگفت بلکه سطح تدریس میکرد؛ مکاسب را در زیر گنبد مسجد اعظم میگفت و کفایه را در صحن بزرگ داخل حجرهها تدریس میکرد. خیلیها به درس آقای فاضل میآمدند و ما هم جزء مستشکلین درس ایشان بودیم؛ سید احمد خمینی، سید محمد خاتمی و بزرگان دیگر در درس آقای فاضل لنکرانی شرکت میکردند که بعدها از بزرگان و رجال شهرها و شهرستانها شدند. من جزء مستشکلین درس آقای فاضل لنکرانی بودم، ایشان خیلی به من علاقه داشت و من هم خیلی به ایشان علاقه داشتم. کفایه را نزد آقای سید محمدباقر طباطبایی بروجردی خواندم و مراجع فعلی مثل آقایان مکارم، سبحانی و نوری همدانی کفایه را پیش ایشان خواندهاند.
آقای سید محمدباقر طباطبایی به من گفت که من کفایه را ۲۷ دوره در مسجد امام تدریس کردم و سه دوره آخر را در منزل خودم تدریس کردم. من دوره بیست و هشتم را در منزل از محضر ایشان استفاده کردم. ایشان کفایه را دو دوره هم تدریس کرد و دیگر ادامه نداد. آقای سید محمدباقر طباطبایی به من دستخط داد و تجلیل کرد، و از ایشان اجازه روایی دارم.
در ادامه در درس خارج آقایان گلپایگانی، اراکی و آمیرزا هاشم آملی رفتم. من یک دوره هفت ساله در درس اصول آمیرزا هاشم آملی شرکت کردم و همزمان ۷ سال در درس خارج فقه آقای گلپایگانی حضور داشتم. همچنین ۶ سال دوره طهارت را در درس یکی از مراجع بزرگ آن زمان شرکت کردم. درس آقایان اراکی و مرعشی نجفی را به صورت مقطعی رفتم تا ببینم وضعیت تدریسی این بزرگان چگونه است. آقای نجفی بسیار عالی درس میگفت. آقای اراکی سکته کرده بود و به زحمت حرف میزد. من ۱۵ سالی که در قم حضور داشتم با همه آقایان مراجع، اساتید و بزرگان آشنا بودم.
در قم تدریس هم میکردید؟
بله، در مسجد اعظم درس عمومی داشتم. ساعت ۱۱ صبح تعداد زیادی از طلاب بعد از درس آقایان مراجع میآمدند و در درس من شرکت میکردند. همچنین عصرها در فیضیه مباحثه درس اصول داشتم، تا دورانی که به تهران آمدیم.
درباره علت اینکه از قم جدا شدید و به تهران آمدید بفرمایید.
ما در دوران انقلاب به تهران آمدیم و از قم جدا شدیم. جدا شدن از قم خیلی برای من مشکل بود. علت جدا شدن من این بود که جمعی از تهران آمده بودند و طومار بزرگی نوشته بودند که من را به تهران ببرند. آقای گلپایگانی من را خواست و سه جلسه با من صحبت کرد و فرمود که ما دوست دارم شما به تهران بروید. آقای گلپایگانی من را متقاعد کرد و نوشتهای به ما داد که «ایشان در حوزه علمیه قم زمان طولانی تحصیلات داشتند و به مراتب عالیه از کمال نائل شدند.» همچنین ایشان به من اجازهای دادند و نامهای به تهرانیها نوشتند. ما با اساتید خودمان خداحافظی کردیم. آقای صدر مرقومهای نوشتند و از ایشان خداحافظی کردیم. آقای شیخ علیپناه اشتهاردی استاد ما بود از ایشان هم خداحافظی کردیم. همچنین آقای نجفی مرعشی، خلاصه من از خداحافظی با آقایان خاطرات زیادی دارم.
در تهران چه فعالیتهایی داشتید؟
در تهران مسجد جامع نبی اکرم (ص) را تجدید بنا کردیم. این مسجد کوچک بود، حیاتی داشت اما امروزه مسجد معظمی در شرق تهران است. همان مهندسی که مسجد الغدیر تهران را در خیابان میرداماد ساخت، این مسجد را بنا کرد. زمین حوزه علمیه نبی اکرم(ص) را من خریدم و ساختمان آن را ساختم. در دورهی بیش از ۳۰ سال که حوزه علمیه فعال است، حدود ۵۰۰ نفر طلبه تربیت کردم که برخی از آنها جزء اساتید حوزه و دانشگاه در شهرهای مختلف هستند.
ما مسجد، حوزه علمیه و مردم را اداره کردیم. در دوران دفاع مقدس شاید ۱۰۰ کامیون و تریلی، اجناس مختلفی به جبههها فرستادم. در رابطه با وجوهات با امام تماس داشتیم و الان با مقام معظم رهبری و مراجع معظم قم تماس داریم. آقایان و مراجع قم به ما اظهار لطف دارند و مرتب در تماس هستیم.
من شاید هزار جوان دانشگاهی را در پایگاه مسجد تربیت کردم که امروزه در مصادر امور خدمت میکنند.
ما به انقلاب، حوزه علمیه و آقایان احترام میکنیم. ما در شرق تهران به صورت خاص و در کل تهران به صورت عام مورد توجه هستیم. مرکز امور مساجد برای ما همایشی برگزار کرد که بسیاری از بزرگان قم تشریف آوردند و بسیاری از آقایان مثل آیتالله علوی بروجردی، آقای محقق داماد، آقای جواد فاضل لنکرانی و آقا جواد گلپایگانی پیام فرستادند. از تهران آقایان یحیی عابدی و جلالی خمینی پیام فرستادند. پیامهای بزرگان و نوشتههای مراجع را در کتابی منتشر شد که اجازه آقای گلپایگانی در آن آمده است. آقای میرزا هاشم آملی به من اجازه اجتهاد داد که بعد از فوت ایشان، دو تن از مراجع قم آقایان فاضل لنکرانی و مکارم شیرازی آن را تایید کردند. همچنین آقای گلپایگانی و پدرم برای من اجازه اجتهاد مرقوم فرمودند. من اجازه اجتهاد و اجازه امور روایی متعددی دارم و الان در تهران مرکز امور اجازه روایی هستم. از شهرستانها از طریق اینترنت به من مراجعه میکنند و از من اجازه امور روایی میخواهند و من اجازه امور روایی به آنها میدهم.
وضعیت من در تهران، تعامل با مردم و انقلاب، هر کدام فصلی دارد.
درباره تألیفاتتان بگویید.
در اصول، فقه، اعتقادات، تاریخ، زندگی ائمه(ع) و نظرات خاصی که در فقه دارم، هر کدام رساله شده و حدود ۲۵ جلد کتاب و رساله دارم. آثار من در همایشی که برگزار شد به صورت رنگی منتشر شد و حاوی کتابها، خدمات و اجازات من است. همچنین ارتباطاتی که با آقایان و بزرگان داشتم مثل علامه طباطبایی که مقداری از محضرشان استفاده کردیم یا آقایان رفیعی قزوینی، میلانی، علامه سمنانی، علامه شوشتری، علامه بهبهانی و بزرگان دیگر در این آثار آمده است.
من هنوز کتابهایی را در دست تالیف دارم که برای چاپ آماده میکنم. الان دو جلد کتاب زیر چاپ داریم که عنوان یکی از آنها «عشق دیدار» درباره امام زمان(عج) است. این اثر تلخیص بعضی از کتابها است که آقای خطاط مقداری به ما کمک کردند.
قضیه هدیه کتابهای خود را به کتابخانه مسجد اعظم تشریح کنید.
من از کودکی به کتاب بسیار علاقهمند بودم و از اول عمر کتابهای فراوانی تهیه کردم. مرحوم والد ما ۵۰۰ جلد کتابهای رحلی و خطی آقایان نجف را دارا بود. پنج هزار و پانصد جلد تعداد کتابهای کتابخانه شخصی من بود که جمعاً حدود ۶۰۰۰ جلد کتاب شد و آنها را به کتابخانه مسجد اعظم هدیه دادم. من با کتابخانه مسجد اعظم آشنا بودم و به آنجا میرفتم و مطالعه میکردم. در کتابخانه مسجد اعظم دو فرش بود که قائم مقامالملک برای آقای بروجردی فرستاده بود. در زمان حیات آقای بروجردی در افتتاح کتابخانه، آن دو فرش گرانقیمت و ارزشمند را قائم مقام الملک از فرشهای شخصی خود برای آقا فرستاد که تا انتهای کتابخانه میرسید. ما با کتابخانه مسجد اعظم ارتباط داشتیم، لذا گفتیم که بهترین جا آنجاست؛ هم کتابخانه آیتالله بروجردی است و هم مسجد اعظم است و آقای علوی را دوست داریم. آقایان تهران مثل آقای خطاط، آقای روحانی و دیگران برای بستهبندی و ارسال کتابها بسیار کمک کردند. مسئولان و عوامل کتابخانه هم خیلی به ما کمک کردند. خود آقای علوی عنایت زیادی فرمودند. عوامل کتابخانه هم آقایان مثل آقایان دیگر خیلی کمک کردند.
از جمله کتابهایی که اهدا شد، ۶۰ کتاب خطی بود. بعضی از کتابها ریاضی قدیم بود. یک قرآن خطی وجود داشت که ۴۰۰ سال قدمت دارد. البته چند صفحه اول آن خراب شده که باید بازسازی شود. من به قم کتابهای زیادی فرستادم. حدود ۳۰۰ جلد کتاب از کتابهای پدر مرحوم آقای فلسفی در اختیار من بود که برای کتابخانه آقای نجفی مرعشی ارسال کردم. دکتر محمود، آقازاده آقای نجفی مرعشی برای من نامه نوشت و اظهار تشکر کرد. یک مقدار کتاب ضالّه متعلق به بهاییها را به کتابخانه آقای سیستانی اهدا کردم که آقای شهرستانی مسئول آن است. از جمله یک قرآن خطی خوشخط با ترجمه بود که حدود ۱۵۰ سال قدمت داشت را به آقای شهرستانی دادم. آقای شهرستانی صفحه اول آن را باز کرد و گفت این قرآن ۱۵۰ سال قدمت دارد و تاریخ آن فلان زمان است.
ما برنامه داشتیم که کتابخانه آقای بروجردی و کتابخانه آقای گلپایگانی تغذیه شوند و کتابهای ما یک جا مستقر نشود. بخش از کتابها هم برای کتابخانه خوانسار فرستاده شد. البته از کتابخانه آیتالله بروجردی و کتابخانه آیتالله گلپایگانی، کتابهایی که لازم نداشتند را برای خوانسار ارسال کردند. الان هم دست من خالی نیست و موسسه من کتابخانه بزرگی حدود ۲۰۰۰ جلد کتاب دارد.